-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)
-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:41630 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:30

نظر شما در مورد دكتر شريعتي چيست؟

دكتر علي شريعتي از چهرههاي شناخته شده فرهنگي و مبارزه و زجر كشيده از حكومت ستم شاهي بود كه در دهه پنجاه و قبل از شكوفايي و پيروزي انقلاب اسلامي ايران در جهت بيداري، آگاهي بخشيدن به قشر جوان و تحصيل كرده و شوراندن آنان بر ضد حكومت ستم پيشه پهلوي نقش ارزندهاي را ايفا نمود.

او در اين امر از دو پايگاه فرهنگي دانشگاه و حسينيه ارشاد ياري گرفت و با سخنرانيهاي انقلابي و آتشين به نهضت امام خميني كه از پانزدهم خرداد چهل و دو در شكل جديدي ظاهر شده بود، نيرو بخشيد.

در هنگامي كه مرحوم دكتر علي شريعتي از پايگاه حسينه ارشاد بهره ميگرفت و در كنار شخصيتهاي بزرگ علمي - فرهنگي ديگري همانند شهيد مرتضي مطهري به بيداري نسل جوان همت ميگماشت، برخي با ديدگاههاي ايشان مخالفت ميورزيدند.

به جهت برخي از موضعگيريهاي مرحوم شريعتي، در جمع متدينان، برخي به حمايت و بعضي به انتقاد از او رو آوردند. متأسفانه هر دو سوي حمايتها و مخالفتها به جاي نقد و بررسي و رعايت عدل و انصاف، به افراط و تفريطها رو آوردند.

برخي از موافقان، او را فردي مطلق پنداشته و ديدگاههاي وي را بدون چون و چرا پذيرفته بودند و به صورت غير منطقي از آن دفاع ميكردند. برخي مخالفان از او چنان عيب جويي ميكردند و به صورت غير منطقي وي را به باد انتقاد ميگرفتند كه گويا در زندگي و ديدگاههاي او هيچ نكته مثبتي يافت نميشود! در اين راستا پارهاي از برچسبها را نثار او ميكردند.

اين افراطها و تفريطها موجب شد زمينه مناسبي براي معرفي و نقد آثار و ديدگاههاي مرحوم دكتر علي شريعتي فراهم نگردد.

اينك كه آن جو پر التهاب فروكش كرده است، ميتوان تا حدودي در مورد ديدگاهها و فعاليتهاي ايشان اظهار نظر و داوري نمود.

در اين راستا ميگوييم: دكتر علي شريعتي هم از يك سري امتيازها و فعاليتهاي مثبت، سازنده و ارزشمند بهرهمند بود و هم يك سري ضعفها و كاستي هايي داشت، از جمله:

1- ايشان فردي بود كه نسبت به اسلام سوز و درد و دغدغه داشت. بي اعتنا نبود و آن چه را ميگفت، باور داشت. در عين حال از انديشههاي مكاتب عصر خود به ويژه اگزيستانسياليسم و تفكرات ماركسيستي متأثر بود و تا حدودي با ادبيات آنها سخن ميگفت كه اين تأثير پذيري به نحوي منشأ انديشه التقاطي گرديد. هر چند مرحوم دكتر علي شريعتي در مواردي به نقد ماركسيسم پرداخت، اما نفوذ تفكرات ماركسيستي در وي چنان بود كه ماركسيسم را با همان ادبيات ماركسيستي و تحت تأثير همان نگرشها به نقد و چالش ميكشيد.

وي به همان وضعي گرفتار ميشد كه از آن ميگريخت. تصويري كه شريعتي از اسلام ارائه نموده، در موارد متعددي آلوده به اين گونه افكار است، مثلاً تحليلي كه از قيام امام حسين(ع) در كتاب حسين وارث آدم ارائه نموده است كه به جهت مذكور شهيد مطهري از آن به تحليل ماركسيستي ياد ميكند.(1)

2- ايشان سخنوري توانا بود و قدرت بيان خوبي داشت. مطالب را با شور و نشاط بيان ميكرد و صاحب زباني بسيار حساس و موج آفرين بود، اين پديده سبب شد كه نسل پرشور و انقلابي با اشتياق تمام به سوي او گراييده و آرمان خويش را در او ميجوييدند. امّا ضعفي كه از اين ناحيه گرفتار شد، اين بود كه مسائل اسلامي را با ظاهري زيبا ولي با انديشههاي بدلي و گاهي غير ديني بيان ميداشتند؛ ريشه اين وضع و حال، فقدان آگاهي ژرف و عميق از اسلام ناب بود.

3- دركي كه دكتر علي شريعتي از اسلام داشت، اسلامي بود كه در صحنه زندگي و جامعه حضور داشت. او بر خلاف روشنفكران (يا به عبارتي رساتر: بر خلاف روشنفكر مآبان) كه ميكوشيدند دين را از صحنه جامعه بيرون رانده و ميدان را براي سكولارها و لائيكها خالي كنند و دين را به رابطه فردي بين بنده و خدا تقليل دهند، دين را در متن جامعه ميخواست و از دين در حاشيه و بي مسئوليت، سخت گريزان و متنفر بود.

اين يكي از نقاط بسيار خوب و مثبت ايشان است، ليكن او در اين راه گرفتار نوعي يك بُعدي گرايي شده، بيشترين همتش در نگاه به اسلام از بُعد انقلابي و مبارزه بود اما نسبت به مسائل ماورائي و مبدأ و معاد بي مهري نشان ميداد، تا جايي كه عالمان بزرگي را كه به هدايت جامعه و نشر تعاليم اخروي و ديني پرداخته بودند، گرفتار طعن و تمسخر ساخت و گفت: شيعيان دو قسمند؛ شيعه علوي و شيعه صفوي. هر كه با حكومتها درگير شد، شيعه علوي است و هر كه با آنان سازش و مدارا نمود، شيعه صفوي است. از جمله علامه مجلسي را جزء شيعه صفوي معرفي ميكرد. او در اين نگاه اصل را بر انقلاب و مبارزه قرار داد، نه اصل را بر اسلامي كه از زندگي امامان و رهنمودهاي آنان فهميده ميشود. در حالي كه در زندگي امامان(ع) هم جنگ و مبارزه هست و هم صبر و سكوت و مماشات، و اينها به شرايط زمان و مكان و مصالح مسلمانان بستگي دارد. هر كه شيعه علي است، هم در جنگ و مبارزه، شيعه علي بايد باشد و هم در صبر و سكوت، ولي مرحوم شريعتي تنها يك بُعد را نگريسته و آن بُعد مبارزه و انقلاب است.

4- اگر چه تخصصش در جامعهشناسي بود، ولي به مقتضاي شغل معلمي از معلومات عمومي خوبي بهرهمند بود، و در بسياري از زمينهها اظهار نظر ميكرد. از همين جهت دچار ضعف شد، چون بسياري از ابعاد اسلام تخصصهاي ويژهاي ميطلبد تا آدمي بتواند نظر درستي بدهد. طبيعي است كه انسان با توان محدودش نميتواند در زمينه هايي كه تخصص ندارد نظر درستي بدهد. متأسفانه مرحوم دكتر اظهار نظرهايي در زمينههاي مختلف اسلامي از جمله در مورد حديث و تاريخ داشتند كه از اتقان لازم بي بهره بود.

ايشان با شهيد مطهري در حسينيه ارشاد فعاليتهاي فرهنگي داشتند. شهيد مطهري برخي از اشتباهاتش را گوشزد نمود و مرحوم دكتر درصدد بود كتاب هايش را اصلاح كند. برخي را اصلاح كرد، ولي عمر كفاف نداد كه همه را اصلاح كند و پيش از مسافرتش به خارج، از آقاي محمد رضا حكيمي خواست كتابهاي او را بازبيني و اصلاح نمايد. او پذيرفت، ولي بعد از رحلت شريعتي به علت دخالت برخي موفق به اين كار نشد.

ميتوانيد نظريات شهيد مطهري را در مورد دكتر علي شريعتي دراين كتابها جستجو نماييد:

1. استاد مطهري و روشنفكران؛

2. حماسه حسيني، ج 3(بحث نقد كتاب حسين وارث آدم).

پي نوشتها:

1. حماسه حسيني، ج 3، ص 307.

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.